کد مطلب:303631 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:157

دلتنگی حضرت زهرا
از شدت غم گاهی می آمد قبرستان بقیع و میان قبرها راه می رفت و اشك می ریخت و پدر پدر می گفت و خداخدا می كرد و در دل می گفت خداوندا به من پیغام داده اند گریه نكنم مردم این شهر از ناله هایم به ستوه آمده اند و از من می خواهند كه صبور باشم و تحمل كنم اما بر كدام مصیبت بر كدامیك از بلاها؟


ای الرزایا اتقی بتجلدی

هو فی النوایب مذحییت قرینی


فقدی ابی ام غصب بعلی حقه

ام كسر ضلعی ام سقوط جنینی


ام اخذهم ارثی و فاضل نحلتی

ام جهلهم حقی و قد عرفونی


به كدامیك از مصیبت ها صبر كنم؟ خدا خودش در هر مصیبتی همراه من است تا زنده ام تكیه گاه من است من كه همیشه در هر بلایی صابر بوده ام اما اكنون مصیبت، طاقت فرسا است مصیبت فراق پدرم از یك سو و خانه نشینی همسرم و غصب مقام خلافتش از سوی دیگر، آیا برای آنها گریه كنم یا برای پهلوی شكسته ام یا سقط جنین و محسن شهیدم، یا برای غصب فدك و تصّرف عدوانی آن كه از چنگ ما غاصبانه در ربودند یا بی اعتنایی آنان به حقم كه كاملاً مرا می شناختند كه من یگانه دختر پیغمبر آخرالزمانم و یادگار گرامی او هستم مگر یك دل چقدر تاب دارد؟


كای خدای من و آرام دلم

مرغ آرام شد از دام دلم


دل كجا صبر و تحمل دارد

باغ آتش زده كی گل دارد


یارب از جان و جهان سیر شدم

هیجده ساله ام و پیر شده ام


شب كه تاریك شود محفل من

عوض شمع بسوزد دل من


ای خدا وای دلم وای دلم

نشنود هیچ كس آوای دلم


سوخت از آتش كین خانه من

و ای بر این دل دیوانه من


نزنم ناله زسیلی عدو

نكنم شكوه زدرد پهلو


وای از غنچه نشكفته من

محسن من در ناسفته من. [1] .



[1] نصيرالدين امير صادقي در كتاب فاطمه /268.